عیسی امیدوار (۲ دی ماه ۱۳۰۸) و عبدالله امیدوار (۱۳۱۰ - ۲۳ تیر ۱۴۰۱) دو برادر جهانگرد، پژوهشگر و مستندساز ایرانی و از اولین جهانگردان ایرانی معاصر هستند. اصالت این دو برادر مربوط به روستای فشندک طالقان از توابع استان البرز کی باشد. شعار برادران امیدوار در سفرهایشان «همه متفاوت، همه خویشاوند» بود. در اردیبهشت ۱۳۹۴ یانگهون کواک دبیرکل سازمان شهروند جهانی (انگلیسی: World Citizens Organization) از عیسی امیدوار به عنوان «نخستین جهانگرد معاصر ایرانی» که پیام صلح جهانی را با ایجاد دهکدهای جهانی برای مردم دنیا به ارمغان آوردهاست، تقدیر کرد و چهارمین مدال شهروندی جهان به او اهدا شد. کواک همچنین عیسی امیدوار را به عنوان مشاور خود در ایران برگزید. عبدالله امیدوار در ٢۴ تیر ١۴٠١ و در سن ۹۱ سالگی در شیلی درگذشت.
آوزه برادران امیدوار، در بخش شمال غربی مجموعه فرهنگی – تاریخی سعدآباد واقع شده و بنای آن متعلق به دوره قاجار است. ساختمان پس از انقلاب اسلامی در سال 1381 شمسی مرمت و بازسازی شد و در پنجم مهر ماه 1382در هفتۀ جهانگردی با تلاش سازمان میراث فرهنگی، به نام اولین جهانگردان ایرانی افتتاح گردید.
عیسی امیدوار که به کوهنوری علاقه شدیدی داشت، عضو باشگاه نیروراستی شد و طی صعود به قلل مرتفع نقاط مختلف ایران به مشاهده و شناخت ابزارآلات انسانهای غارنشین پرداخت. کوهنوردی و راهپیمایی ها، سرآغاز اندیشۀ سفر و جهانگردی این دو برادر بود. دیدار با " نیوبل " دوچرخه سوار فرانسوی که قصد سفر از پاریس تا سایگون پایتخت ویتنام را داشت، علاقه به جهانگردی آنها را دوچندان ساخت. همچنین شرکت در مسابقات دوچرخه سواری بین شهرها و کشورها، از دیگر سرگرمی دو برادر بود.
برادران امیدوار پس از سه سال مطالعه در سال 1333 ه.ش با شور و عشق فراوان سفر خود را به منظور دیدن نادیده های جهان، از زادگاه خود با مبلغی در حدود 90 دلار آغاز کردند. آنها با برگزاری نمایشگاههایی از دستاوردهای سفر به نقاط مختلف دنیا، نوشتن مقالات برای نشریات معتبر جهان و برگزاری سخنرانی در بزرگترین دانشگاههای دنیا، بقیه هزینه سفرهای خود را تأمین کردند.
عیسی و عبدالله در هفت سال اول سفر خود، چهار قاره را با دو موتورسیکلت یک سیلندر مچلس انگلیس به قدرت cc 500، که پدر برایشان خریداری کرده بود، پیمودند و سه سال آخر را با اتومبیلی که کمپانی سیتروئن فرانسه به آنها اهدا کرده بود، مسافرت کردند. حاصل سفر 10 سالۀ آنها به نود و نه کشور از پنج قارۀ جهان، هزاران عکس، فیلم، صنایع دستی نقاط مختلف جهان و تعداد زیادی مقالات و تحقیقات علمی بود.
اولین فیلم تهیه شده توسط برادران امیدوار، مربوط به ابوریجینی ها – بومیان استرالیا – است که زندگی آنها بدون هیچ تغییری به همان شیوۀ 2500 سال قبل است. این فیلم فاقد صدا، توسط دوربین کوکی رولیکس با سه لنز متفاوت گرفته شد که آن را از سیدنی در استرالیا خریداری کرده بودند.
از دیگر کارهای مهم آنها تهیۀ فیلم شانزده ساعته از سفرشان بود. سرانجام، برادران امیدوار در سال 1343 ش از سفر ده سالۀ خود بازگشتند و مردمی که از طریق مجلات با آنها آشنا شده بودند فیلم فوق را که به مدت 10 روز در سینما به نمایش گذاشته شده بود، دیدند.
این سفرها به منظورتحقیق دربارۀ زندگی انسان هایی که در روزگار امروزی به صورت بدوی و دور از تمدن زندگی می کردند و نیز شناساندن ایران زمین به مردم جهان صورت پذیرفت.
سفرها
-
مرحلهٔ نخست سفر جهانگردی (۱۳۴۰–۱۳۳۳)
برادران امیدوار از اوایل پاییز ۱۳۳۳ (۱۹۵۴ میلادی) سفر پژوهشگرانهٔ خود به دور دنیا را با دو دستگاه موتورسیکلت ماچلس ۵۰۰ سیسی از خانهٔ پدری (واقع در خیابان سیمتری نظامی، خیابان طوسی، تهران) بهسوی مرز شرقیِ ایران با افغانستان آغاز کردند. استفاده از موتورسیکلت در این مرحله به منظور دستیابی به کوره راهها و نقاط دور افتاده و جزایر صعب العبور بودهاست.
مرحلهٔ نخست سفر برادران امیدوار هفت سال (تا سال ۱۳۴۰) به درازا انجامید. در این مرحله، آنان پس از گذر از کشورهای افغانستان، پاکستان و هند، بهسوی تبت و سپس آسیای جنوب شرقی و استرالیا سفر کردند. در ادامه، آنان، با گذر از اقیانوس آرام، به آلاسکا، آمریکای شمالی، و آمریکای جنوبی سفر کردند. سرانجام، با گذر از اقیانوس اطلس، وارد اروپا شدند.
آن دو، در اقامت کوتاه خود در اروپا، از محل انتشار مقالات پژوهشیِ مربوط به سفرهایشان و مصاحبه با رسانههای گوناگون اروپایی، منابع مالیِ موردنیاز برای مرحلهٔ دوم سفر خود (به آفریقا) را تأمین کردند. بخشی از اقدامات آنان فروش مقالات پژوهشی به شرکت خودروسازی فرانسه، سیتروئن بود که در ازای آن موفق به خریداری یک دستگاه خودروی ون دوسیلندر و دریافت مبالغ قابلتوجهی پول نقد شدند.
-
مرحلهٔ دوم سفر جهانگردی (۱۳۴۳–۱۳۴۰)
برادران امیدوار در سال ۱۳۴۰ برای اقامتی کوتاه (سه ماه) از اروپا وارد ایران شدند. آنان مرحلهٔ دوم سفرهای جهانگردی خود را با خودروی ون دوسیلندر دریافتی از شرکت خودروسازی سیتروئن، از مرز جنوبیِ ایران با کویت آغاز کردند. سپس، با گذر از عربستان سعودی (و زیارت کعبه) وارد آفریقا شدند.
دستاوردهای سفرها
دستاوردهای سفرهای برادران امیدوار عبارتند از:
۱. موزهٔ برادران امیدوار
موزهٔ برادران امیدوار اولین موزهٔ انسانشناسی در ایران است که روز پنجم مهرماه ۱۳۸۲ در هفتهٔ جهانگردی در مجموعه سعدآباد افتتاح شد. این موزه ۳ نگارخانه دارد که در دو نگارخانهٔ آن آثار اهداییِ برادران امیدوار به معرض نمایش گذاشته شدهاست. این آثار حاصل سفرهای این دو برادر و عکسهای آنان است. این اشیا از قارههایی چون آفریقا، آسیا، آمریکا و استرالیا جمعآوری شدهاست. نگارخانهٔ سوم اتاق نمایش فیلم است که در آن فیلم سفر و اسلاید گرفتهشده توسط این دو برادر به نمایش درمیآید. این موزه در مجموعه کاخ موزه سعدآباد در مجاورت کاخ سبز وجود دارد.
۲. سفرنامهٔ برادران امیدوار
کتاب سفرنامه برادران امیدوار وقایع سفر این دو برادر را به نقاط مختلف جهان همراه با نتیجهٔ پژوهشهای انسانشناسی آنان ارائه میکند. چاپ اول این کتاب در سال ۱۳۴۳ (در ۱۰٬۰۰۰ نسخه)، چاپ ششم این کتاب در سال ۱۳۹۰ (در ۱٬۱۰۰ نسخه) و چاپ دهم در سال ۱۳۹۷ (توسط نشر جمهوری در ۱۱۰۰ نسخه) منتشر شد.
۳. فیلم مستند
برادران امیدوار در سفرهای خود همواره از مشاهدات خود تصویربرداری میکردند. فیلمهای مستند آنان در زمان خود از شبکههای تلویزیونیِ کشورهای گوناگونِ جهان پخش میشد. در ایران نیز فیلم مستند «عجایب مسافرت برادران امیدوار»، که در سینماها نمایش داده میشد، از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۸ مشمول بخشودگی ۲۰ درصد عوارض شهرداری بود تا درآمد آن به تأسیس موزه تاریخ طبیعی اختصاص یابد.
۵. موسیقی ملل
شامل مجموعهای متنوع از موسیقی مردمی کشورهای برزیل، آنگولا، سیلان، زنگبار، استرالیا (بومی)، افغانستان، پاناما، اندونزی، مالزی، آفریقای جنوبی، تاهیتی، و پیگمهٔ آفریقا.
۶. دستنوشتهها و امضاهای شخصیتها
یکی از دستاوردهای ارزشمند سفرهای برادران امیدوار مجموعهٔ منحصربهفرد دستنوشتهها و امضاهای شخصیتهای سرشناس سیاسی و فرهنگی جهان است که در طول سفرهای خود با آنان دیدار داشتند.
اهمیت سفرها
برادران امیدوار در سالهایی که جهانگردی با دشواریهای بسیاری همراه بود، اقدام به سفر به دور دنیا کردند؛ بنابراین، در موارد بسیاری، از جمله موارد زیر، بهعنوان نخستینها مطرح هستند:
- نخستین جهانگردان ایرانی (عیسی امیدوار و عبدالله امیدوار)
- نخستین مسافر آسیاییِ قطب جنوب (عبدالله امیدوار)
- نخستین مسافر آسیایی قطب شمال و قطب جنوب (عبدالله امیدوار)
فیلم مستند «برادران امیدوار»
- بیژن میرباقری در سال ۱۳۸۱ فیلم مستند کوتاهی (به مدت ۲۷ دقیقه) با عنوان «برادران امیدوار» دربارهٔ زندگی و سفرهای این دو برادر ساخت.
- مستند «دربارهٔ خانه خدا»، روایتی است از سفر به مکه و خانه خدا که توسط برادران امیدوار انجام شد. آنها در این سفر توانستند اولین فیلم رنگی را از خانه خدا تهیه کنند. همه اینها در مستندی با عنوان (دربارهٔ خانه خدا) توسط احمد ابراهیمی تهیه و تولید شد.
بخشی از خاطرات برادران امیدوار در سفرها
سفر به استرالیا (1335)
وقتي كه كشتي ما پهلو گرفت آماده شديم كه از كشتي پياده شويم در همين هنگام يك جوان اتوكشيده جلو آمد، با كمال ادب دست ما را فشرد، و ورودمان را به كشورشان خوش آمد گفت! ما نگاهي به يك ديگر انداختيم، و از محبت و طرز رفتار پسنديده او غرق شادي شديم چند لحظه بعد پرسيد كه آيا اتاقي در هتل رزرو كردهايد يا نه؟
معلوم است كه ما جواب منفي داديم و او افزود :خيلي خوب پس خيالتان راحت باشد، چون منزل بنده براي پذيرايي شما آماده است!» و آن وقت بدون درنگ وسايل ما را برداشت و از پلكان كشتي سرازير شد، ما هم به دنبال او روان شديم، در پايين پلكان وقتي كه خواستيم وسايل را از پشت موتورسيكلت ها ببنديم آن «آقا پسر!» مانع شده و گفت: چرا زحمت ميكشيد؟
و آن وقت با دسته اشارهيي به اتومبيل سياه رنگ اش كرد و دقيقهيي بعد وسايل ما را در اتومبيل اش گذاشت، و ما نيز به دنبالاش روانه شديم.
آن روز بعدازظهر حمام خوبي گرفتيم، و در ساعت هفت بعدازظهر شام را به داخل اتاق مان آوردند، به خلاف انتظار شام دو نفره بود، و از ميزبان ما خبري نبود، چيزي مثل شك و ترديد به قلبمان چنگ زد، اما به روي خود نياورديم، اما پيش خود فكر ميكرديم كه در اين دنياي پهناور همه جور آدمي پيدا ميشود و نبايستيتر و خشك را با هم سوزاند.
اما بامداد روز بعد، وقتي كه سيني چاي و صبحانه را آوردند، يك برگ كاغذ هم جلب توجه ميكرد، آن را پشت و رو كرديم و با دقت خوانديم : و آن صورت حساب ما بود. پنج پوند برای هر نفر.
سراغ آن جوان شيك پوش را گرفتيم كه با صراحت پاسخ دادند كه چون كشتي ديگري وارد بندر شده براي دعوت مهمانان تازه به آنجا رفته است! آن وقت فهميديم كه چطور با نهايت سادگي گول مهمان نوازي آنها را خورده ایم!
بلافاصله راهی سیدنی شدیم. راه طولانی بود و سعی میکردیم مهمان کسی نشویم و در چادرمان شب را صبح کنیم. در سيدنی با آقاي قادري كه تنها خانوادهي ايراني مقيم آنجا بود ملاقات كرديم و روزهاي خوشي را با او گذرانديم، روزي كه مصادف با «سيزده بدر» بود بار و بنه را بستيم و به اتفاق خانواده آقاي قادري روانهي يكي از پاركهاي كنار شهر شديم، اما در آنجا براي آتش كردن سماور دچار دردسر شديم چون زغال وجود خارجي نداشت! ناچار از چوب استفاده برديم و با زحمت سماور را به راه انداختيم، دودي كه از تنورهي سماور بيرون ميزد كور كننده بود، و چند دقيقهي بعد متوجه شديم كه يك عده با كنجكاوي فراوان جلو ميآيند و به ما نگاه ميكنند، در آن روزها چون موضوع قمر_مصنوعی مطرح بود، آنها فكر كرده بودند كه آن سماور مدل قمر مصنوعي است.
سیام - تایلند (1337)
از آغاز سفر همیشه در هر کشوری سعی میکردیم نمایشگاهی برگزار کنیم. اوایل فقط عکسها و صنایع دستی از ایران را به نمایش میگذاشتیم و کم کم در طول سفر تصاویری از تجربیات سفر هم اضافه شد.
بامداد روز بازگشايي نمایشگاهمان در سیام در محل حاضر شده و كار مرتب كردن نمايشگاه را شروع كرديم. هنوز چند ساعتي به افتتاح نمايشگاه مانده بود كه زن لاغر بلند قامتي وارد سالن شد و پس از گرفتن نشاني به سراغ مان آمد و با انگليسي فصيحي سر صحبت را با ما باز كرد، او در آغاز عينك بزرگي با شيشهي قهوهيي تند بر چشم داشت كه نيمي از چهرهاش را ميپوشاند اما به زودي عينك اش را برداشت و آن وقت بود كه ما او را چنان كه بود ديديم و از زيبايي او، به خصوص چشمان بزرگ درخشاني كه در چهرهي سبزهاش ميدرخشيد شگفت زده شديم.
با آن كه تند تند حرف ميزد لهجهاش چنان بود كه گويي از پدر و مادري انگليسي متولد شده است اما رفتارش كه با شرم و حياي به خصوصي همراه بود نشان ميداد از خانوادهاي اصيل و بزرگ است و جز اين هم نميتوانست باشد زيرا تنها خانوادههاي اشرافي سيامي ميتوانند ـ چنان كه خود او ميگفت ـ فرزندانشان را براي تحصيل به استراليا بفرستند.
مدتي دربارهي استراليا و خصوصيات آن براي او حرف زديم و وقتي سخنان ما در آن باره پايان گرفت او صحبت را به خانوادهي ما و سپس ايران و موقعيتهاي ايران كشانيد و از موسيقي، هنر و ادب ايران پرسيد و با پرسشهاي موشكافانهاش به ما فهمانيد كه دربارهي فرهنگ ايران مطالعات دقيقي دارد و هنر و ادب ايراني را به خوبي ميشناسد اما هنوز گفت و گوهاي ما تمام نشده بود كه دستياران نمايشگاهي ما سر رسيدند و او با ديدن آنها دوباره عينك اش را به چشم زد و چون ميدانست وقت زيادي براي چيدمان نمايشگاه نداريم به راه افتاد. ما نيز دست اش را فشرده و تا در ورودي سالن بدرقهاش كرديم و پس از آن كه از در بيرون رفت خود را به پنجره رسانيده و به بيرون خيره شديم. او كه گامهاي موقرانهاي برمي داشت به يك اتومبيل بزرگ سياه رنگ نزديك شد، دو نفر جلوي اش خم شده و در را براي اش باز كردند و او سوار شد و تا آمديم به خودمان بجنبيم آن اتوموبيل با سرعت دور شد و ما را كه انگار از رؤيايي بيرون آمده بوديم شگفت زده باقي گذاشت!
پس از مدتي يكي از ما آهي كشيد و با صداي بلند گفت عجب! و اين كلمه را با چنان غلظتي ادا كرد كه صداي اش تا چند لحظه در گوشهاي هر دويمان طنين انداخت و هم او دوباره گفت: به طور يقين او همان دختري بود كه چند روزي است سراغ ما را ميگرفت، اما چرا به این سرعت رفت؟
پاناما (۱۹۵۸ میلادیپ)
يك روز كه ما براي فيلم برداري به منطقهي كانال رفتيم چون جوانب كار را نسنجيده بوديم يعني پيش از فيلم برداري اجازه مخصوص نگرفته بوديم اجازه نميدادند كه آزادانه اين طرف و آن طرف برويم. و پليسها كه از فيلم برداري و پرسشهاي فني ما مشكوك شده بودند، مراتب را به پليس مخفي كانال خبر داده بودند و ما تا چند روز تحت نظر آنها بوديم و به هر سو كه قدم ميگذاشتيم يك نفر مثل سايه ما را تعقيب ميكرد! تا سرانجام دو نفر از آنها به سر عقل آمده و كاغذهاي معرفي مانند ما را به دقت مورد توجه قرار دادند و چون از «عدم سوء نيت»! ما خبردار شدند پوزش فراوان خواسته و از ما عذرخواهي كردند.
در پاناما هم مانند ساير كشورهاي ديگر جهان با رياست جمهوري ملاقات كرديم. بدين ترتيب كه در ساعت مقرر در كاخ رياست جمهوري حاضر شديم. نخست ما را كاملاً بازرسي كرده، حتي درون كيفهاي بغلي ما را هم گشتند و هنگامي كه اطمينان يافتند اسلحهيي همراه نداريم اجازهي ورود صادر فرمودند!
همانطور كه در اتاق انتظار نشسته بوديم و دختران در طرف ديگر پشت ماشينهاي تحرير سرگرم كار بودند مرد لاغري پيش ما آمد و ما را به اتاق ديگر دعوت كرد. ما گمان برديم كه آن مرد مدير دفتر رييس جمهوري است و به يقين ميخواهد ما را به مقام رياست جمهوري معرفي كند، اما لحظهيي بعد كه پي برديم آن مرد بي تكبر و بي تكلف خود رييس جمهوري پاناماست و آن وقت با نهايت تعجب و شادي به گفتگو با وي سرگرم شديم.
در همان وقت چند نفر وارد اتاق رييس جمهوري شده و با شادماني و مسرت فراواني مژده دادند كه هم اكنون كودك «يك ميليوني!» را ميآورند!
آري در همين روز بود كه جمعيت پاناما، با تولد يك نوزاد به يك ميليون نفر رسيد و به همين سبب در سراسر كشور جشن و سرور و شادي برپا شده بود!
عكاسان، خبرنگاران، فيلم برداران و حتي جهانگردان براي تهيهي سوژهي جديد از سر و كول همديگر بالا ميرفتند. وزارت فرهنگ پاناما هم تعهد كرد كه آن كودك را تا بيست و يكسالگي تحت حمايت خود قرار داده و كليهي مخارج وي را تأمين كند. وزارت بهداشت هم به همچنين متعهد شد كه تا بيست و يك سالگي مراقب صحت و تندرستي آن كودك باشد...
زندگاني پدر و مادر آن كودك هم كه از افراد تهي دست جامعه و در واقع كوهنشين بودند، به يكباره پس از تولد آن كودك عوض شد، آنها نه تنها در حدود ده هزار دلار از مردم و دولت هديه و كمك دريافت كردند، كه به يمن قدم فرزندشان توانستند زندگاني شهري را تجربه كرده و مدتي را هم در بهترين هتل پاناما بگذرانند!
پاریس - فرانسه (1340)
پس از هفت سال سفر به دور دنیا به پاریس رسیدیم. خوشبختانه سفر ما آنقدر برای مردم آن روزها جالب بود که عبداله هر روز مشغول مصاحبه با یک رادیو یا مجله بود و وقت آزاد نداشتیم. در پاریس با ارائه چند مقاله و عکس به کمپانی سیتروئن یک خودرو تحویل گرفتیم تا پس از این ادامه سفر را با خودرو ادامه دهیم.
البته از قبل برنامه داشتیم که یک خودرو تهیه کنیم تا سفر به آفریقا با خودرو باشد. مدت سه ماه در پاریس ماندیم و در این مدت من (عیسی) که فنی تر بودم رانندگی و مکانیکی ماشین جدیدمان را یاد گرفتم و عبداله که خوش صحبت تر بود به کشورهای مختلف اروپایی برای مصاحبه با رادیو ها و مجلات میرفت.
نمایی از موزه برادران امیدوار
منبع: باشگاه موتور سواران ایران